ماه یازدهم
دخملیییییییی من یازده ماهه شد پارسال در چنین روزهایی مامانی به تنهایی خونه تکونی میکرد و خونه رو برای عید و برای ورود جنابعالی آماده میکرد چون متاسفانه مادر بزرگ مامان مریض بود و مامان جون هم داشت به ایشون رسیدگی میکرد که بازم متاسفانه فوت شدن(خدا رحتشون کنه) و اولین نتیجه رو ندیدن. و بابا هم چون دکترا قبول شده بود حسابی درگیر دانشگاه . درس و ... شده بود.از طرفی هم داشتیم خونه رو می فروختیم و دنبال خونه جدید بودیم. نمیدونی چقدر سختی کشیدم. ولی امسال شما حسابی به مامان کمک میکنی و تمام وسایلی رو که من و بابا مرتب و تمیز میکنیم در عرض صدم ثانیه به حالت قبلش برمیگردونی. (پینار: )(من و بابا: ) تو این ماه کارهای زیر بر لیست مه...