پینارپینار، تا این لحظه: 12 سال و 17 روز سن داره

✿✿✿ پینار کوچولو ✿✿✿

بازی وبلاگی شماره 2

به دعوت مامان سویل تو یه بازی وبلاگی دیگه شرکت کردیم با تشکر از دوستای خوبم.  البته نمیدونم چرا اینقدر سوالاش سخت سخته اگر ماهی از سال بودم........... اردیبهشت بودم اگر روزی از هفته بودم............. پنج شنبه بودم اگر عدد بودم........... بیست بودم از بچگی خیلی به این عدد علاقه دارم اگر نوشیدنی بودم............ اب انار بودم نشد آب طالبی دیگه اگر ثواب بودم........... میرفتم پیش افرادی که تا حالا دل نشکوندن. اگر درخت بودم................ درخت گیلاس بودم اگر میوه بودم............. انار بودم   اگر گل بودم............ یاسمن بودم اگر اب و ه...
8 تير 1392

ماه چهاردهم

    دختر خوشگلم چهاردهمین ماه هم سپری شد. توی این ماه یه دندون دیگه هم از بالا در آوردی و الان 6 تا دندون داری ، چهار تا بالا و دو تا پایین. تو این ماه یه روز (پنج شنبه) ساعت 8 شب بود که دیدم یه کم تب داری زود استامینوفن دادم بهت و بعدش اسهال شدی ، بابا رو فرستادم برات ماست پروبیوتیک خرید و به زور دو سه قاشق بهت دادم چون اصلا از ماست خوشت نمیاد ولی بعد اسهالت خوب شد ولی شروع کردی به بالا آوردن و پنج بار بسیار شدید بالا آوردی و بعدش تبت زد بالا و بعدش لرز داشتی همه اینها تو عرض نیم ساعت اتفاق افتاد یعنی ساعت 11:30 تا 12 شب. اینقدر ترسیده بودی که نگو همش گریه میکردی و منم نمیتونستم آرومت کنم.   سریع لباست رو تنت ...
21 خرداد 1392

بازی وبلاگی شماره 1

دختر عزیزم، ما از طرف گلناز جون مامان بنیتای عزیز به یک بازی وبلاگی دعوت شدیم. جریان این بازی هم از این قراره که باید به 20 تا سوالی که ازمون می شه پاسخ  بدیم . خوب برای سرگرمی بد نیست ما هم ادامه دهنده این بازی باشیم. سوالات هم از این قراره:         // 1-بزرگترین ترست در زندگی چیه؟ از دست دادن عزیزانم 2-اگر 24 ساعت نامرئی میشدی چیکار میکردی؟ میرفتم خودمو تو یه آزمون استخدامی دولتی قبول میکردم. 3-اگر غول چراغ جادو توانایی بر اورده کردن یک آرزوی 5 الی 12 حرفیت رو داشته باشه آن آرزو چیست؟ سلامتی عزیزان 4-از میان اسب،پلنگ،سگ،گربه و عقاب کدا...
15 خرداد 1392

پینار در شاهگلی(ائل گلی)

قبل از رفتن به شاهگلی، پینار رفت به دیدن یه نی نی تازه به دنیا اومده به اسم الیار(نی نی آقای مهندس علیپور همکار بابا) انشالله خدا برای پدر و مادرش حفظش کنه. پینار به همراه پارسا و طاها(پسرای آقای مهندس دباغ همکار بابا) اون جلو هم قرار بود آقا الیار باشه که چون لالا بود عکسش نیست.   پینار بعد از تعویض لباس به علت سردی هوا در شاهگلی           ...
5 خرداد 1392

روز پدر مبارک.

از طرف خودم برای بابایی: همسر عزیزم روزت مبارک.   از طرف پینار برای بابایی: بابا جونی خیلی دوستت دارمممممممم. و اما از طرف من برای بابایی خودم: ای تکیه گاه محکم من، ای پدر جان / ای ابر بارنده ی مهر و لطف و احسان ای نام زیبایت همیشه اعتبارم / خدمت به تو در همه حال، هست افتخارم . . . پدر جان ، باش و با بودنت باعث بودن من باش . روزت مبارک . از صمیم قلب دوستت دارم . . .   ...
2 خرداد 1392

سیزده ماهگی و دندونهای چهار و پنج

  دختر گلم دندونهای چهار و پنج هم بیست و پنجم اردییبهشت، از بالا بالاخره در امدن این دفعه خدا رو شکر اذیت نشدی. ولی هنوز هم لثه هات متورم هستن . امیدوارم بقیه دندونهات راحت دربیان. الان 3 تا بالا دندون داری و دو تا پایین. چند تا کاری که این ماه یاد گرفتی: 1. برای خودت آهنگ میزنی میگی : دیکی دیکی دیک البته قبلا هم با دهنت نای نای میزدی برای خودت. 2.به هر کی میخواهی غذا بدی میگی : نامنی نامنی و ادای خوردن رو هم در میاری. 3.کلا دیگه کامل درک میکنی چی میگیم و با حرکاتت قشنگ میفهمونی که چی میگی. 4.عروسکهات رو میذاری رو پات یا میگری بغلت و لالا میگی. * یه کار خنده دار هم کردی: مامان جون بهت گوجه سبز داد یه گاز زدی و...
25 ارديبهشت 1392