پینارپینار، تا این لحظه: 12 سال و 10 روز سن داره

✿✿✿ پینار کوچولو ✿✿✿

ماه بیست سوم و چهارشنبه سوری

پینارم این روزها به شدت درگیر خانه تکانی بودم و متاسفانه کلاسهای دانشگاه هم تا 27 ام ادامه داشت و کلی کار رو سرم ریخته. نا گفته نماند تو امر خانه تکانی بسیار داره بهت خوش میگذره و هر کاری دلت میخواد انجام میدی. پینار جونم رفته رفته فهمیده تر و خانوم تر میشی و کلی کارهای شیرین و بامزه انجام میدی.کم میمونه قورتت بدم فندق من. چهارشنبه آخر سال کلی با اداهای شیرینت داشتی توضیح میدادی که مرم اتیش روش کردن و ازش میپرن و صدای ترقه رو توضیح میدادی. اینم عکس وسایلی که مامان جون و بابا جون مثل هر سال زحمت کشیدن و برای چهارشنبه آخر سال برامون آوردن. دستشون درد نکنه.   ...
28 اسفند 1392

ماه بیست و دوم

پینااااااااااااااااار اونقدر شیطون شدی که نگوووووووووووووووووو و نپرس وقت ندارم دیگه وبلاگتم آپ کنم. همش یا داری حرف میزنی یا داری یه شیطونی اساسی میکنی. کارهات خطرناکتر شدن و بسیار هم لجباز شدی .دیگه نمیدونم چکار کنم از فاصله یک سانتی متریت نمیتونم تکون بخورم.  
21 بهمن 1392

ماه بیست و یکم با تاخیر

دختر گلم بالاخره امتحاناتم تموم شد و پیشت برگشتم ، تو این دوهفته که تهران بودم کلی برا خودت بزرگ شدی، دوریت برام خیلی سخت بود عزیزم ولی هر طوری بود اینم گذشت . فکر کنم امتحاناتم رو خیلی خوب دادم. تو این مدت شما پیش مامان جون و بابا جون بودی خدا رو شکر دختر خوبی بودی و این مدت دوری باعث شد به صورت خودکار از شیر هم باز بشی. و این شد که دختر من دقیقا 21 ماه شیر خورد. عزیزم دوست دارم همیشه موفق و سلامت باشی. خیلی خیلی دوستت دارم. ...
15 بهمن 1392

ماه بیستم

دخترم بالاخره ماه بیستم هم فرا رسید ، نمرت تو این ماه بیست بود. دیگه ماشالله دختر خوبی شدی و کمتر اذیت میکنی با مامان جون و بابا جون هم دیگه قشنگ دوست شدی و شدی دخترشون و منم بهتر میتونم به درسهام برسم. کارهای خیلی خیلی جالبی میکنی که انشالله همشون رو برات بعدا مینویسم. ولی بامزترینشون اینه که لبات رو غنچه میکنی وقتی میگیم پینار موش موشی بشو. اینقدر خوردنی میشی.   راستی خیلی وقته که در پهن و جمع کردن سفره و چیدن و جمع کردن وسایل سفره و جارو کردن خونه به طور بسیار فعالی شرکت میکنی.   چند تا از کلمات جدیدی که ميگی : پیشمیش: کیشمیش(کشمش) می می:میو میو دوت:سوت(شیر) آب: آب اوت:اوتی(بشین) دو:دور(پاشو) گو:گوی...
22 آذر 1392

ماه نوزدهم

دخترم تو این مدت خیلی کارهای بامزه ای انجام میدی و دل همه رو میبری چند نمونش: 1. میری کیف لب تاپ بابا رو برمیداری و توش عروسک های کوچولو و کلید های اسباب بازی رو میذاری و بعد با مهارت درشو میبندی و میری از اتاق بیرون و میگی "بدافظ" (خداحافظ) و بای بای میکنی . میگم پینار کجا میری میگی "داگاه" (دانشگاه) بعد میری یکم جلو در راهرو میچرخی و بر میگردی و میگی "سنام" (سلام) و با من دست میدی و منم بهت میگم خسته نباشی و تو هم کیفو میدی دستم  و بعد چند لحظه میای دوباره برش میداری و وسایلی که توش گذاشتی رو در میاری میذاری سرجاش.   2.دستامونو میگیری میذاری رو چشممون و میگی "ن,ک"(یک) "دو" یعنی چشممونو ببندیم بری قایم بشی. &n...
21 آبان 1392