پینارپینار، تا این لحظه: 12 سال و 24 روز سن داره

✿✿✿ پینار کوچولو ✿✿✿

ماه شانزدهم

  دختر عزیزم یک ماه هم بزرگتر شدی ، رفته رفته فهمیده تر و شیطون تر میشی . تو این ماه اتفاقات زیادی برامون افتاد: بابا جون و مامان جون هر دو عمل کردن و چند روز بیمارستان بستری بودن و دایی شاهین هم رفت نیویورک و شما هم شروع به راه رفتن کردی و خودت بلند میشی و شروع میکنی به راه رفتن. کارهای جدیدی رو که انجام میدی سعی کردم تو دوتا پست قبلی بنویسم. دختر عزیزم خیلی دوستت دارم. امیدوارم هر چه زودتر بزرگ بشی تا بتونم باهات درد و دل کنم.   ...
21 مرداد 1392

ادامه کارهای پینار

 1. فعالیت به صورت گشت ارشاد سفت و سخت در خانه. 2.هر وقت دوست داره میاد صورت آدمو با دو تا دستای کوچیکش میگیره و بوس میکنه تااااازه صدای بوس هم در میاره. بعضی وقتها هم ناز میکنه. 3.اسباب بازیهاشو بعضی وقتها بوس میکنه بعضی وقتها ناز بعضی وقتها هم دعواشون میکنه. اینقدر جالب دعواشون میکنه. کلی میخندیم. 4.کتابشو باز میکنه و عکس شیر رو نشون میده میگه سیر بعضی وقتها هم دیر 5.عروسکشو میگیره بغلش و تکون تکون میده و لالا میگه. 6.بعضی وقتها هم اسباب بازی های کوچیکشو از یقه بلوزش میزاره تو و بعدش بهش میگه ا'دی (دالی)  7.پیچیدین به پر و پای مامان جون(مامان من) هم از کارهای بسیار مورد علاقش هست و تنها کسی هست که پینار به من ه...
13 مرداد 1392

بو گونلر(این روزها)

منیم گول قیزیم بویون ایستیرم سنه گوره نمنه کی یادیمنان چیخمیشدی دیم: 1.منیم دیکیلی قیزیم اونبیش آیلیقینلان سن باشلامیسان یریماقا و گلیسن اوتوروسونان من یا بابانین گوجاقیندا و الیمیزدن یاپیشیسان دوروسان و یریسن بالا بالا بیر الدن یاپیشیپ گدیسن و بعضی وقت اوزون نچه قدم یریسن و بتر سویونوسن یریماخدان و اوزووی آتیسان قوجاغیما و شوقدان چیغیریسان. 2.تازالیخدا بیزی آپاریسان یخچال باشینا و دیسن قاقا و یخچال آشدیریسان و میوه گوتوروسن و گلیسن و اتورسان ییسن و تازادان بیرده گدوروخ .... 3.گدیسن تلفونو گوتوروسن و ویرسان آخیر شمارنی تازادان توتوسان و دیسن ا'یی ب' (الو بله) بعضی وقتد دیسن ا' دی و بیر آلم دانیشیسان سورا گوشونی گویورسان تیلفون...
12 مرداد 1392

ماه پانزدهم

  دخملی دیگه 15 ماهه شدی تو اوایل این ماه دوتا دندون دیگه از پایین درآوردی و الان هشت تا دندون داری چهار تا بالا و چهار تا پایین . تقریبا 90 درصد حرفها رو متوجه میشی. از اعضای بدن(گوش ، چشم، بینی ، دهن ، دست و پا) رو هم روی خودت و هم روی بقیه درست نشون میدی. اسم بیشتر وسایل خونه رو میدونی و تا اسمشونو میگیم نشون میدی و بیشتر حیوونها رو  هم که اسمشو میگم نشون میدی. به گوسفند به شدت علاقه داری و هر وقت میگم گوسفند چی میگه میگی بع بع. خیلی دوست داری دستمون رو تو خیابون بگیری مخصوصا یه دست بابا و یه دست مامان. بی بی انیشتین رو خیلی دوست داری و کلی ذوق میکنی و با دستت نشون میدی و حرف میزنی باهاشون. بسیااااااااااااا...
21 تير 1392

ماه چهاردهم

    دختر خوشگلم چهاردهمین ماه هم سپری شد. توی این ماه یه دندون دیگه هم از بالا در آوردی و الان 6 تا دندون داری ، چهار تا بالا و دو تا پایین. تو این ماه یه روز (پنج شنبه) ساعت 8 شب بود که دیدم یه کم تب داری زود استامینوفن دادم بهت و بعدش اسهال شدی ، بابا رو فرستادم برات ماست پروبیوتیک خرید و به زور دو سه قاشق بهت دادم چون اصلا از ماست خوشت نمیاد ولی بعد اسهالت خوب شد ولی شروع کردی به بالا آوردن و پنج بار بسیار شدید بالا آوردی و بعدش تبت زد بالا و بعدش لرز داشتی همه اینها تو عرض نیم ساعت اتفاق افتاد یعنی ساعت 11:30 تا 12 شب. اینقدر ترسیده بودی که نگو همش گریه میکردی و منم نمیتونستم آرومت کنم.   سریع لباست رو تنت ...
21 خرداد 1392

پینار در شاهگلی(ائل گلی)

قبل از رفتن به شاهگلی، پینار رفت به دیدن یه نی نی تازه به دنیا اومده به اسم الیار(نی نی آقای مهندس علیپور همکار بابا) انشالله خدا برای پدر و مادرش حفظش کنه. پینار به همراه پارسا و طاها(پسرای آقای مهندس دباغ همکار بابا) اون جلو هم قرار بود آقا الیار باشه که چون لالا بود عکسش نیست.   پینار بعد از تعویض لباس به علت سردی هوا در شاهگلی           ...
5 خرداد 1392

روز پدر مبارک.

از طرف خودم برای بابایی: همسر عزیزم روزت مبارک.   از طرف پینار برای بابایی: بابا جونی خیلی دوستت دارمممممممم. و اما از طرف من برای بابایی خودم: ای تکیه گاه محکم من، ای پدر جان / ای ابر بارنده ی مهر و لطف و احسان ای نام زیبایت همیشه اعتبارم / خدمت به تو در همه حال، هست افتخارم . . . پدر جان ، باش و با بودنت باعث بودن من باش . روزت مبارک . از صمیم قلب دوستت دارم . . .   ...
2 خرداد 1392