پینارپینار، تا این لحظه: 12 سال و 19 روز سن داره

✿✿✿ پینار کوچولو ✿✿✿

قیزیمین قوزل عکس لری

پینار جان یه مدتی است که شیوا شدیدا متمرکز شده روی درساش برای همین نمی تونه اینجا برات چیز های جدید بذاره من امروز تصمیم گرفتم چند تا از عکس های جالبت را بذارم   هر چند این عکس ها خیلی جدید نیست   پینار در حال رانندگی اونم با پا کمر بندش را هم که بسته   اینجا رضایت داده که با دست رانندگی کند پینار بین کلی توپ   ...
20 ارديبهشت 1393

شیوا جان تولودون مبارک اولسون

تمام دارایی من قلبی است که در سینه دارم و برای تو می تپد ، آن را به تو تقدیم میکنم از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد،شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت امروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق خود را در پستوی زمان تنها حس نمی‌کنم . . .   شیوا جان تولدت مبارک از طرف پینار کوچولو و توحید         ...
5 ارديبهشت 1393

تعطیلات عید و نقشه های مامان و بابا که نقش بر آب شدند

پینار جان امسال چند روز مونده به عید من و مامانت تصمیم گرفتیم بریم سفر آخه چند ماه اخیر واقعا از درس و کار خسته شده بودیم و احساس می کردیم شدیدا به یه مسافرت برای آرامش نیاز مندیم اولش بین کیش و کرمان (شهر دوست دانشگاهی مامان جون رویا خانم ) مردد بودیم و بیشتر متمایل به کرمان  سپس بررسی کردیم و دیدیم کلی کار عقب افتاده داریم مثلا من از مهر امسال تا حالا وقت چندانی برای پروژه دکترای خودم نذاشتم و مامانت هم کلی پروژه و درس و ... داشت تازشم خونه تکونی هم نکرده بودیم چند روز نزدیک به عید به خونه تکونی گذشت که تقریبا تا لحظه عید ادامه داشت بعد ما توقعمون را آوردیم پایین و گفتیم بریم مسافرت های یک روزه به جلفا و کندوان...
10 فروردين 1393

قهرمانی تراکتور سازی

دختر عزیزم پینار دیروز تیم محبوبمون قهرمان جام حذفی ایران شد. این اولین باری است که تیم تراختور قهرمان ایران میشه و مردم تبریز دیروز تا پاسی از شب به جشن وپایکوبی پرداختند. من و مامانت و تو هم حدود یک ساعت با ماشینمون بیرون رفتیم . البته این جشن مخصوص تبریزی ها نبود و توی خیلی از شهر های ایران مردم به جشن و پایکوبی پرداختند .   قهرمانی   تراکتور سازی (یا همون   تراختور   خودمون)  را به همه  طرفداران این تیم تبریک  عرض می کنم و  امیدوارم این تیم نماینده ای پر قدرت  برای ایران  در  مسابقات جام باشگاه های آسیا باشد.        ...
26 بهمن 1392

این 15 روز خاص

سلام پینارم چند روزی است که مامان رفته تهران و داره امتحان میده اولش فکر می کردیم که بعد مامانت نمی تونیم نگهت داریم و مجبور می شیم ببریمت تهران  ولی به خاطر محبت های مامان بزرگ و بابا بزرگ تا حدودی تونستیم آروم نگهت داریم البته تو هم دختر قوی هستی هر چند هر روز چند بار دنبال شیوای خودت می گردی و خیلی وقت ها ازمون می خوای که به شیوات زنگ بزنیم و هر کی هر چی برات تو این روز ها خریده باشه و ازت بپرسیم کی برات خریده میگی ایوا(شیوا) روز ها داره سپری می شه و چیزی تا پایان این روز های نسبتا سخت نمونده الان که اینو می نویسم فقط 4 روز دیگه مونده تا به شیوات برسی راستی پینار جون امروز روز خاصی برای بابا و مامان هست...
7 بهمن 1392