این 15 روز خاص
سلام پینارم
چند روزی است که مامان رفته تهران و داره امتحان میده
اولش فکر می کردیم که بعد مامانت نمی تونیم نگهت داریم و مجبور می شیم ببریمت تهران
ولی به خاطر محبت های مامان بزرگ و بابا بزرگ تا حدودی تونستیم آروم نگهت داریم
البته تو هم دختر قوی هستی
هر چند هر روز چند بار دنبال شیوای خودت می گردی و خیلی وقت ها ازمون می خوای که به شیوات زنگ بزنیم و هر کی هر چی برات تو این روز ها خریده باشه و ازت بپرسیم کی برات خریده میگی ایوا(شیوا)
روز ها داره سپری می شه و چیزی تا پایان این روز های نسبتا سخت نمونده
الان که اینو می نویسم فقط 4 روز دیگه مونده تا به شیوات برسی
راستی پینار جون امروز روز خاصی برای بابا و مامان هست
امروز هشتمین سالگرد ازدواج من و شیوا جون است.
(چه زود زمان می گذره پیر شدیم ها (الان مامانت میگه خودت پیر شدی ))
سال های بعد باید خودت یادت باشه و برامون هدیه بخری ها گفته باشم
شیوا جون دوست داره همیشه ازت عکس های خوشگل و مرتب بذاره ولی برای من با مزه بودنات زیبا ترین لحظه هات است
توی این عکس رفتی عینک من را زدی و پس هم نمی دی