تعطیلات عید و نقشه های مامان و بابا که نقش بر آب شدند
پینار جان امسال چند روز مونده به عید من و مامانت تصمیم گرفتیم بریم سفر
آخه چند ماه اخیر واقعا از درس و کار خسته شده بودیم و احساس می کردیم شدیدا به یه مسافرت برای آرامش نیاز مندیم
اولش بین کیش و کرمان (شهر دوست دانشگاهی مامان جون رویا خانم ) مردد بودیم و بیشتر متمایل به کرمان
سپس بررسی کردیم و دیدیم کلی کار عقب افتاده داریم مثلا من از مهر امسال تا حالا وقت چندانی برای پروژه دکترای خودم نذاشتم و مامانت هم کلی پروژه و درس و ... داشت
تازشم خونه تکونی هم نکرده بودیم
چند روز نزدیک به عید به خونه تکونی گذشت که تقریبا تا لحظه عید ادامه داشت
بعد ما توقعمون را آوردیم پایین و گفتیم بریم مسافرت های یک روزه به جلفا و کندوان و.... و هر روز هم بریم ائل گلی (یا همون شاه گلی) خودمون و قرار شد بیشتر برات وقت بذاریم تا مامان بزرگ و بابا بزرگ زیاد خسته نشن
اما امروز که دیگه چیز زیادی به انتهای تعطیلات نمونده ما هنوز به هیچ سفری نرفتیم و در مجموع یک بار حدود یک ساعت به ائل گلی رفتیم
البته یک بار هم من تو را بردم به پارک نزدیک خونمون و حدود 3 ساعتی اونجا بازی کردی
بقیه روز های من و مامانت مشغول درس خوندن بودیم و تو هم معمولا مهمون مامان بزرگ و بابا بزرگ
اونقدر از درس خوندن ما بدت میاد که فکر میکنم در آینده حتی کلاس اول ابتدایی هم نری
وقتی می گم مامانت درس داره با عصبانیت میگی درس درس
البته این درس خوندن های من و مامانت مفید بوده و من تقریبا تا امروز 90% کار های عقب افتاده ام را انجام دادم و مامانت هم فکر می کنم حداقل 60% کار های عقب افتاده اش را انجام داده
امیدوارم توی چند روز آینده بتونم بیشتر برای دختر ناز نازی ام وقت بذارم