پینارپینار، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

✿✿✿ پینار کوچولو ✿✿✿

آخرین مطلب سال اول زندگی دخترم

دختر عزیزم ، نمیتونم باور کنم که این مدت با همه سختی ها و خوشی هاش به پایان رسید و اولین دندون و اولین لبخند و اولین چهاردست و پا و اولین حرفهایت و اولین های دیگر به خاطره تبدیل شدن. اولین هایی که هر کدوم برامون یه دنیا ارزش داشت. دیگه یک ساله شدی و خیلی خیلی عاقلتر از قبل شدی، اکثر حرفهایی که بهت میگیم رو درک میکنی ، اعلام استقلال هم که خیلی وقته کردی و سعی میکنی خودت غذاتو بخوری و اب بخوری ولی بیشتر وقتها میریزشون.به محض اینکه میخواهیم بریم بیرون خودت سعی میکنی لباساتو بپوشی و میگی ددر وقتی کسی میاد خونه دست میدی . وقتی کسی میره بای بای میکنی. در نای نای حرفه ای هستی و .... هر کاری که من و بابایی انجام میدیم سریع تقلید میکنی. بی ...
29 فروردين 1392

عکسهای جشن تولد یکسالگی

لباس اول گل دختر:   لباس کفشدوزکی دخملی که موقع بریدن کیک پوشیدن.(مراسم تاج گذاری توسط ارمیا جان ) ..     کارت دعوت: که خودم طراحی کرده و پرینت کردم. (البته طرح اصلی رو از نت برداشتم .)     کیک تولد: به شکل عدد یک که قرار بود یه کفشدوزک کیکی هم روش باشه ولی آقای قناد زحمت کشیدن و کار خودشون را راحت کردن.   شمع تولد که خودم کفشدوزکی کردمش. بیسکوییت های کفشدوزکی که خودم درستشون کردم. چاقو کیک: آبنبات های توت فرنگی چون کفشدوزکی پیدا نشد و مشابهت سازی نمودیم. دسر: کاسترد و ژله انار که خودم درستیدم. میوه (موز) و شیرینی(لطیفه) و ساندویچ (سالاد ا...
29 فروردين 1392
24271 0 12 ادامه مطلب

پینار و اولین شهر بازی

    امروز 29 فروردین 3 تایی برای اولین بار رفتیم پارک منظریه (شهربازی) و اینم نتیجش:   اولش که نشستی و برای اولین بار چوب شور بهت دادیم و شما لطف کردین و یه دونه خوردین و بقیه رو ریختین تو پتو. وای وای چه هم دخترم اجتماعی هست با همه بچه ها میرفت و ارتباط برقرار میکرد. البته حتما اون بچه باید بزرگتر از خودش باشه . کلا با بچه های بزرگ می پره. بعدشم رفتیم شهربازی (البته پس از برگشت به خونه و تعویض لباسها به علت سردی هوا ): وای اصلا باورم نمیشد اولین باری که سوار تاب شدی . چه کیفی میکردی کلی هیجان زده شدی. بعد سرسره رو امتحان کردیم، از سرسره کوچیکه شروع کردیم . کلی ذوق کردی و بعد از یه بار که یادت دادم خودت...
29 فروردين 1392

تشکر نوروزی پینار

پینار به وسیله این سایت از بابا جون ، مامان جون ، دایی شاهین ، دایی مجید و زندایی حبیبه مامان ، عمه مامان ، عمو احد مامان ، دایی جواد مامان برای هدایای نقدی و غیر نقدی اولین نوروز بسیار تشکر و قدردانی می نماید. سال پر برکت و توئم با سلامتی  و شادکامی را برایتان ارزومندیم. ...
13 فروردين 1392

جملات زیبا و آموزنده برای دخترم.

        گـاهــی فـقــط بـایـد لـبـخند بـزنـی و رد شوی، بگذار فـکــر کـنــند نفهمیدی ...   زندگی کن به شیوه خودت… با قوانین خودت … !!! مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند … برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی … چه خوب … چه بد … موضوع صحبتشان خواهی شد …! پس زندگی کن به شیوه خودت … چه خوب … چه بد … -------------------------------------------- آدم های این سرز مین سردند نگاه هایشان.. حرفهایشان.. همه بوی سردی میدهد. عشق دراین سرزمین بی معناست فقط محبتشان این است...
12 فروردين 1392

سفر به کندوان

دیروز به همراه مامان جون و بابا جون و دایی شاهین و عمه حمیده مامان و خانواده دایی مجید مامان رفتیم کندوان و شما بسیار دختر خوبی بودی و کلی هم بهت خوش گذشت.     پینار در صحنه زیر بسیار داشت بهش خوش میگذشت و یه عالمه حرف زد با رودخونه پینار و صحنه دور دست هم خونه های مخروطی مشهور کندوان غذا خوردن تو طبیعت چه لذت بخشه پینار و تعجب از دیدن یه اسب واقعی موقع برگشت به چادر و دیدن اسبی که دایی شاهین خرده برای پینار ببین منم اسب دارم داریم برمیگردیم؟؟؟ ...
10 فروردين 1392