سفر به کندوان
دیروز به همراه مامان جون و بابا جون و دایی شاهین و عمه حمیده مامان و خانواده دایی مجید مامان رفتیم کندوان و شما بسیار دختر خوبی بودی و کلی هم بهت خوش گذشت.
پینار در صحنه زیر بسیار داشت بهش خوش میگذشت و یه عالمه حرف زد با رودخونه
پینار و صحنه دور دست هم خونه های مخروطی مشهور کندوان
غذا خوردن تو طبیعت چه لذت بخشه
پینار و تعجب از دیدن یه اسب واقعی
موقع برگشت به چادر و دیدن اسبی که دایی شاهین خرده برای پینار
ببین منم اسب دارم
داریم برمیگردیم؟؟؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی