اون آلتی آی گشدی
سلام پینارم
16 ماه از تولدت گذشت
الان دیگه هی این ور و اون ور می دوی و هی زمین می خوری
کنترلت از قبل خیلی سخت تر شده اما تقریبا اکثر حرف ها را می فهمی و جالب تر اینکه توی کار های خونه هم داری کمکمون می کنی
مثلا می تونی آشغال ها را بریزی توی سطل آشغال با دستمال گرد گیری کنی و...
البته کیفیت کار هات اونقدر بالاست که مامانت ترجیح میده کلا کمکش نکنی
پینار جان با وجود اینکه اکثر حرفامون را می فهمی بعضی وقت ها به حرفامون گوش نمی دی
نمی دونم از کجا یاد گرفتی که نا فرمانی هم می تونی بکنی یا بدتر فرمان هم بدی
مثلا میریم بیرون خرید باید بریم سمت چپ ، تو با زور ما را می بری سمت راست و....
و یه چیز جالب اینکه با وجود اینکه به سختی غذا می خوری ولی هر چی ما بخوریم دوست داری تو هم بخوری اون هم از بشقاب ما
یه موضوع جالب دیگه اینکه تو ترجیح می دی من را همسال خودت بدونی و گاهی فراتر می ری و منو بچه خودت می دونی و کار هایی که مامانت با تو کرده را با من انجام میدی
مثلا خیلی دوست داری به من غذابدی و ....
در ضمن همچنان پناهگاه اصلی ات مامانت است اگر عصبانی یا ناراحت باشی میری مامانت را بغل می کنی و می بوسی ولی من را به حساب نمیاری
راستی چند تا عکس هم میزام که این عکس ها برای من و مامانت کلی خاطره هستن و گاهی هم کلی محل مباحثه .
پینار بعد از خوردن خیار ماست
پینار به همراه بچه های همسایه ها
پینار در فروشگاه رفاه
پینار جان الان توی دانشگاه هستم و طبق معمول مشغول انجام کار هام که یادم افتاد مدت هاست برای پینارم ننوشتم