اولین سفر شمال پینار
دختر عزیزم ما 14 شهریور برای عروسی دختر عموی من (شمیلا جان) چالوس دعوت بودیم . از خیلی وقت پیش داشتیم برا این سفر برنامه ریزی میکردیم ولی متاسفانه همه کارها درست میفتاد رو عروسی مثل: امتحان جامع بابا،امتحان زبان بابا، ثبت نام من، امتحان cbt من و...
خلاصه با هزار دردسر تونستیم زمان همه برنامه ها رو تغییر بدیم تا بتونیم به این سفر بریم ولی متاسفانه به علت حجم انبوه کارها نتونستیم اونجا بیشت بمونیم.
اوایل که بهت خیلی خوش گذشت ولی بعدا به علت طولانی بودن راه خیلی اذیت کردی. ولی عروسی بهت خیلی خوش گذشت.
اوایل از موج دریا میترسیدی. ولی بعدا با بابا رفتین تو آب و حسابی شنا کردین.
اینجا هم سوار قایق شدیم که شما از اول تا آخرش خندیدی.
این عکسم تو عروسی با رومینا جون گرفتیم.
نا گفته نماند تو عروسی رفته بودی وسط و برای خوت نای نای میکردی و کلی کیف میکردی.
اینم دوستایی بودن که اونجا پیدا کردی و همش دنبال خودت میکشیدیشون.
خلاصه عزیزم منهای طولانی شدن راه و اذیت های جناب عالی تو راه اونجا بهت خیلی خوش گذشت.
خانواده داماد هم زحمت کشیده بودن و برامون دو روز هتل رزرو کرده بودن برا همین دردسر جا و ... هم نداشتیم.
انشالله خوشبخت بشند و به پای هم پیر بشن.
این عکسم برای چند روز قبل سفر هست که با بابا جون و مامان جون رفتی پارک.