پینارپینار، تا این لحظه: 12 سال و 15 روز سن داره

✿✿✿ پینار کوچولو ✿✿✿

قیزیمین قوزل عکس لری

پینار جان یه مدتی است که شیوا شدیدا متمرکز شده روی درساش برای همین نمی تونه اینجا برات چیز های جدید بذاره من امروز تصمیم گرفتم چند تا از عکس های جالبت را بذارم   هر چند این عکس ها خیلی جدید نیست   پینار در حال رانندگی اونم با پا کمر بندش را هم که بسته   اینجا رضایت داده که با دست رانندگی کند پینار بین کلی توپ   ...
20 ارديبهشت 1393

شیوا جان تولودون مبارک اولسون

تمام دارایی من قلبی است که در سینه دارم و برای تو می تپد ، آن را به تو تقدیم میکنم از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد،شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت امروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق خود را در پستوی زمان تنها حس نمی‌کنم . . .   شیوا جان تولدت مبارک از طرف پینار کوچولو و توحید         ...
5 ارديبهشت 1393

مهمونی

پینارم 27 ام ، من و تو با هم رفتیم خونه ارمیا کوچولو و نعمیه جون و خیلی زحمتشون دادیم دستشون درد نکنه سنگ تموم گذاشته بودن و کلی بهمون خوش گذشت. ارمیا موقع برگشتن ما خواب بود ، در نتیجه ما هم اینجوری عکس گرفتیم. راستین ایلین خانوم و سحر جونم اومدن که از دیدنشون خیلی خوشحال شدیم. این کادو ها رو هم نعیمه جون زحمتشو کشیدن برات. دستشون درد نکنه اینم سحر جون زحمت کشیدن برات.   ...
27 فروردين 1393

تعطیلات عید و نقشه های مامان و بابا که نقش بر آب شدند

پینار جان امسال چند روز مونده به عید من و مامانت تصمیم گرفتیم بریم سفر آخه چند ماه اخیر واقعا از درس و کار خسته شده بودیم و احساس می کردیم شدیدا به یه مسافرت برای آرامش نیاز مندیم اولش بین کیش و کرمان (شهر دوست دانشگاهی مامان جون رویا خانم ) مردد بودیم و بیشتر متمایل به کرمان  سپس بررسی کردیم و دیدیم کلی کار عقب افتاده داریم مثلا من از مهر امسال تا حالا وقت چندانی برای پروژه دکترای خودم نذاشتم و مامانت هم کلی پروژه و درس و ... داشت تازشم خونه تکونی هم نکرده بودیم چند روز نزدیک به عید به خونه تکونی گذشت که تقریبا تا لحظه عید ادامه داشت بعد ما توقعمون را آوردیم پایین و گفتیم بریم مسافرت های یک روزه به جلفا و کندوان...
10 فروردين 1393